نهایت بینهایت
دینی علمی اجتماعی سیاسی ادبی
|
||||||||
به نام خدا
در این پست با لقمان حکیم، بیشتر آشنا می شویم. ابتدا از گلستان سعدی، دو حکایت در باره ی لقمان بخوانید. حکایت اول: لقمان را گفتند:ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان؛هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعلِ آن پرهیز کردم. نگویند از سر بازیچه حرفی کزان پندی نگیرد صاحب هوش وگر صد باب حکمت پیش نادان بخوانند آیدش بازیچه در گوش حکایت دوم: کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمت بی قیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود.
چو پیروز شد دزد تیره روان چه غم دارد از گریه ی کاروان
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظه ای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمه ی حکمت با ایشان گفتن.
آهنی را که موریانه بخورد نتوان برد ازو به صیقل زنگ با سیه دل چه سود گفتن وعظ نرود میخ آهنی در سنگ
همانا که جرم از طرف ماست.
به روزگارِ سلامت شکستگان دریاب که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی بده وگرنه ستمگر به زور بستاند.
راستی این لقمان کیست که سوره ای در قرآن به نام اوست و هرجا سخن ازایمان و حکمت است، به یادش می افتند و سخنانش را که چون گنجی گرانبها هستند، نقل می کنند؟ نام لقمان در دو آيه از قرآن در (سوره ی لقمان) آمده است ، در قرآن دليل صريحى بر اينكه او پيامبر بوده است يا تنها يك فرد حكيم ، وجود ندارد، ولى لحن قرآن در مورد لقمان ، نشان مى دهد كه او پيامبر نبود، زيرا در مورد پيامبران سخن از رسالت و دعوت به سوى توحيد و مبارزه با شرك و انحرافات محيط و عدم مطالبه اجر و پاداش و نيز بشارت و انذار در برابر امت ها معمولاً ديده مى شود، در حالى كه در مورد لقمان هيچيك از اين مسائل ذكر نشده و تنها اندرزهاى او كه به صورت خصوصى با فرزندش بيان شده - هر چند محتواى آن جنبه ی عمومى دارد - آمده است ، و اين گواه بر اين است كه او تنها يك مرد حكيم بوده است .
درباره اش این چنین نیز نوشته اند:« در دوران کودکی حضرت داود علیه السلام، در خانواده ای که نسب آن به حضرت ابراهیم علیه السلام منتهی می شد، کودکی سیهفام چشم به جهان گشود. سپس بر اثر داشتن ملکات فاضله، هوش سرشار، عقل و تدبیر فوق العاده ، تجربه و پختگی، بیان شیرین و منطق محکم، به نام لقمان حکیم معروف گردید.
با خواندن اندرزهای لقمان به فرزندش، می توانیم با روحیه ی والای او بیشتر آشنا شویم:
اندرزها ی ارزشمند لقمان به فرزندش:
1- فرزندم هيچكس و هيچ چيز را با خداوند شريك مكن! 2- با پدر و مادرت بهترين رفتار را داشته باش! 3- بدان كه هيچ چيز از خداوند پنهان نمي ماند! 4- نماز را آنگونه كه شايسته است بپادار! 5- اندرز و نصيحت ديگران را فراموش مكن! 6- در مقابل پيش آمدها شكيبا باش ! 7- از مردم روي مگردان و با آنها بي اعتنا مباش! 8- با غرور و تكبر با ديگران رفتار مكن! 9- در راه رفتن ميانه رو باش! 10- بر سر ديگران فرياد مكش و آرام سخن بگو! 11- از طريق اسماء و صفات خداوند او را به خوبي بشناس! 12- به آنچه ديگران را اندرز مي دهي خود پيشتر عمل كن! 13- سخن به اندازه بگو! 14- حق ديگران را به خوبي اداء كن! 15- راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار! 16- به هنگام سختي دوست را آزمايش كن! 17- با سود و زيان دوست را امتحان كن! 18- با بدان و جاهلان همنشيني مكن! 19- با انديشمندان و عالمان همراه باش! 20- در كسب و كار نيك جدّي باش! 21- بر كوتاه فكران و ضعيفان اعتماد مكن! 22- با عاقلان ايماندار مدام مشورت كن! 23- سخن سنجيدۀهمراه با دليل را بيان كن! 24- روزهاي جواني را غنيمت بدان! 25- هم مرد دنيا و هم مرد آخرت باش! 26- ياران و آشنايان را احترام كن! 27- با دوست و دشمن خوش اخلاق باش! 28- وجود پدر و مادر را غنيمت بشمار! 29- معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار! 30- كمتر از درآمدي كه داري خرج كن! 31- در همۀامور ميانه رو باش! 32- گذشت و جوانمردي را پيشه كن! 33- هر چه كه مي تواني با مهمان مهربان باش! 34- در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار! 35- بهداشت و نظافت را هيچگاه فراموش مكن! 36- هيچگاه دوستان و هم كيشان خود را ترك مكن! 37- فرزندانت را دانش و دينداري بياموز! 38- سواركاري و تيراندازي و ... را فراگير! 39- در هر كاري از دست و پاي راست آغاز كن! 40- با هر كس به اندازۀ درك او سخن بگو! 41- به هنگام سخن متين و آرام باش! 42- به كم گفتن و كم خوردن و كم خوابيدن خود را عادت بده! 43- آنچه را كه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند! 44- هر كاري را با آگاهي و استادي انجام بده! 45- نا آموخته استادي مكن! 46- با ضعيفان و كودكان سرّ خود را در ميان نگذار! 47- چشم به راه كمك و ياري ديگران مباش! 48- از بدان انتظار مردانگي و نيكي نداشته باش! 49- هيچ كاري را پيش از انديشه و تدبر انجام مده! 50- كار ناكرده را كرده ی خود مدان! 51- كار امروز را به فردا مينداز! 52- با بزرگتر از خود مزاح مكن! 53- با بزرگان سخن طولاني مگو! 54- كاري مكن كه جاهلان با تو جرأت گستاخي پيدا كنند! 55- محتاجان را از مال خود محروم مگردان! 56- دعوا و دشمني گذشته را دوباره زنده مكن! 57- كار خوب ديگران را كار خود نشان مده! 58- مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده! 59- با خويشاوندان قطع خويشاوندي مكن! 60- هيچگاه پاكان و پرهيزكاران را غيبت مكن! 61- خود خواه و متكبر مباش! 62- در حضور ايستادگان منشين! 63- در حضور ديگران دندان پاك مكن! 64- با صداي بلند آب دهان و بيني را پاك مكن! 65- به هنگاه خميازه دست بر دهان خويش بگذار! 66- حالت خستگي را در حضور ديگران ظاهر مكن! 67- در مجالس انگشت در بيني مينداز! 68- كلام جدي را با مزاح آميخته مكن! 69- هيچكس را پيش ديگران خجل و رسوا مكن! 70- با چشم و ابرو با ديگران سخن مگو! 71- سخن گفته شده را تكرار مكن! 72- از شوخي و مزاح خود كمتر كن! 73- از خود و خويشاوندان نزد ديگران تعريف مكن! 74- از پوشيدن لباس و آرايش زنان پرهيز كن! 75- از خواسته هاي نابجاي زن و فرزندان پيروي مكن! 76- حرمت هر كس را در حد خود نگاه دار! 77- در بد كاري با اقوام و دوستان همكاري مكن! 78- از مردگان به نيكي ياد كن! 79- از خصومت و جنگ افروزي جدّاً پرهيز كن! 80- با چشم احترام به كار ديگران نگاه كن! 81- نان خود را بر سفره ي ديگران مخور! 82- در هيچ كاري شتاب مكن! 83- براي جمع آوري بيش از حد مال و ثروت حرص مخور! 84- به هنگام خشم شكيبا باش و سخن سنجيده بگو! 85- از پيش ديگران غذا و ميوه بر مدار! 86- در راه رفتن از بزرگان پيشي مگير! 87- سخن و كلام ديگران را قطع مكن! 88- به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مكن! 89- در حضور مهمان بر كسي خشم مگير! 90- مهمان را به هيچ كاري دستور مده! 91- با ديوانه و مست سخن مگو! 92- براي كسب سود و دوري از زيان، آبروي خود را مريز! 93- در كار ديگران كنجكاوي و جاسوسي مكن! 94- در اصلاح ميان مردم هيچ گاه كوتاهي مكن! 95- ادب و تواضع را هيچ گاه فراموش مكن! 96- با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش! 97- بر آرزو ها و خواسته هاي خود غالب باش! 98- خدمتكاري بزرگان و همكاري با مستمندان را فراموش مكن! 99- با بزرگان با ادب و با كودكان مهربان باش! 100- با دشمنان مدارا كن و در مقابل جاهلان خاموش باش! 101- در مال و مقام ديگران طمع مكن! 102- از رفت و آمد و مال و مرام و مسلك خويش كمتر بگو! 103- به جز خداوند هيچ كس و هيچ چيز را فرمانروا و فريادرس خويش مشمار! 104- عمر و روزي با حساب و كتاب است، پس مترس و طمع مكن! 105- عمر را براي عمل و عبادت و پاكي و پرهيزكاري غنيمت بدان! 106- اگر بهشت را مي طلبي از فساد و ستم و گردن كشي پرهيز كن! 107- سرچشمه ي زشتي ها را دنيا پرستي و مستي و ناداني بدان! 108- به جز در حق و راستي بندگان خدا را بندگي و فرمانبري مكن! 109- خود را با ستم سلاطين شريك مگردان! 110- دنياي ديگر را به دست فراموشي مسپار!
*********************************************************** لقمان به پسرش گفت:
لقمان به فرزندش چنين مى گفت : پسرم ! دنيا درياى ژرف و عميقى است كه خلق بسيارى در آن غرق شده اند، تو كشتى خود را در اين دريا ايمان به خدا قرار ده ، بادبان آن را توكل بر خدا، زاد و توشه ات را در آن تقواى الهى ، اگر از اين دريا رهائى يابى به بركت رحمت خدا است ، و اگر هلاك شوى به خاطر گناهان تو است.
اين داستان نيز از لقمـان معروف است : در آن هنگام كه به صورت برده اى براى آقايش كار مى كرد، روزى اربابش به او گفت : گوسفندى براى من ذبح كن و دو عضو كه بهترين اعضاى آنست براى من بياورلقمان گوسفندى را ذبح كرد و زبان و دل آن را براى وى آورد .چند روز ديگر همين دستور را به او داد منتها گفت ، دو عضو كه بدترين اعضاى آن است براى من بياور لقمان بار ديگر گوسفندى را ذبح كرد و همان زبان و دل را براى او آورد، او تعجب كرد و از اين ماجرا سؤ ال كرد، لقمان در پاسخ گفت : قلب و زبان اگر پاك باشند از هر چيز بهترند و اگر ناپاك شوند از همه چيز خبيثتر و بدتر!.
توضیح مختصری در مورد حکمت خداوند در نخستين آيه ی سوره لقمان مى فرمايد: ما به لقمان حكمت داديم ، و به او گفتيم كه براى خدا شكرگزارى كن ، چرا كه هر كس شكر نعمت او را ادا كند، به سود خويش شكر كرده ، و هر كس كفران كند، زيانى به خدا نمى رساند، چرا كه خداوند، بى نياز و ستوده است.
براى حكمت معانى فراوانى ذكر كرده اند، مانند شناخت اسرار جهان هستی - آگاهى از حقايق قرآن - رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل معرفت و شناسائى خداوند.اما همه ی اين معانى را مى توان يك جا جمع كرده و در تفسير حكمت چنين گفت : حكمتى كه قرآن از آن سخن مى گويد و خداوند به لقمان عطا فرموده بود، مجموعه اى از علم و معرفت و اخلاق پاك و تقوا و نور هدايت بوده است.
******************************************************************
منابع: گلستان سعدی- اینترنت خاستگاه هزاره های افغانستان نویسنده: رحیمه هزاره ای
تحقیق حاضر در مورد خاستگاه هزاره های شیعی افغانستان می باشد که در پنج فصل تقسیم بندی شده است. فصل اول در مورد مفهوم شناسی لغوی هزاره است که تو ضیحاتی در مورد کاربرد و منشا پیدایش لغت هزاره از منابع گوناگون را در بر می گیرد، از چه دوره ای این لغت به مفهوم عام و کلی بر مردم منطقه اطلاق شده است. فصل دوم موقعیت جغرافیایی هزاره جات را شامل می شود و تو ضیحاتی را در مورد وسعت جغرافیایی هزاره جات از زمانهای گذشته تا حال را در بر میگیرد- همیشه بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم در حال تغییر و تحول بوده است، حتی تا به امروز نیز شاهد پدیده ای به نام کوچی ها هستیم که در این مناطق در حال حمله و تعرض می باشند - تا به امروز با توجه به سیاستهای حاکم بر افغانستان برخورد جدی صورت نگرفته است. فصل سوم در مورد تحریف از سوی دولتمردان تو ضیحاتی را شامل می شود که چگ.نه حکومت حاکم سعی در از بین بردن تاریخ این قوم و جعل آن به نفع خود کرده اند. فصل چهارم در مورد دین هزاره ها صحبت کرده ایم ، از چه زمانی اسلام را پذیرفتند و به دین تشیع در آمدند. فصل پنجم سابقه ی تاریخی هزاره ها از دیدگاههای مختلف را نقد و بررسی کرده ایم این بحث تا کنون بیشتر شیوه ی سنتی تحقیق را دنبال کرده است، در این تحقیق سعی شده با بررسی دیدگاههای مختلف و نگاه نقادانه به فرضیه های موجود ، به یک دیدگاه قابل قبول تری برسیم .
مفهوم شناسی لغوی هزاره: در دایره المعارف شوروی چنین می خوانیم : هزاره خلق ترک زبانی که بعد از حمله ی هون ها که در قرن چهارم میلادی صورت گرفت ، به .جود آمد و در دشت های سواحل غربی دریای خزر به زندگی کوچیگری مشغول شدند. هو چنان"هزاره خلق باستانی که در قرن هفتم تا دهم دولتی را تشکیل دادند که وسعت آن از بخشهای زیرین ولگا تا قفقاز و ساحل شمالی بحره یسیاه را در بر میگرفت" در لغت و فرهنگ المنجد هزاره این طور آمده است :"هزاره ناحیه ای است در پاکستان شرقی نزدیک بخش هیمالیای غربی بین کشمیر و هند..."در دایره المعارف بریتانیکا ذیل کلمه ی هزاره می نویسد "هزاره ها در بخش کوهستانی به نام هزاره جات در جنوب سلسله ی هندوکش و در منطقه ی غرب انار دره(گندره) در سرحد ایران زندگی می کنند" در دایره المعارف آمریکانا، تحت نام افغانستان توضیحاتی درباره ی مردم و نام هزاره داده شده است، بدین شرح: "...هزاره ها از گروپهای انتیکی مختلف کشور،سومین گروپ کلان شمرده می شوند. در اسناد دیگری که در رابطه با وجهه بخشیدن تسمه ی هزاره از سوی مورخین و محققین ارائه شده است،گاهی این عنوان به نام خزاره، خزر نیز تبدیل یافته است، طوری که دایره المعارف فرهنگی روسی ایم مردم را باشندگان قسکتهای مغولی ولگا وقسمتهای جانبی قفقاز قلمداد کرده است و ممکن است دریای خزر نیز بی ربط با موضوع فوق نباشد."( خاوری ،محمد تقی، مردم هزاره و خراسلان بزرگ،صص 74-73) " مرحوم وحیدی فولادیان می گوید: هزاره ها به این جهت به این نام مسمی شده اند که از هزاره جات هزار چشمه خوشگوتر بیرون می آید و قبل از اسلام به جای آن هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است : برخی گویند و جه تسمیه هزاره به این خاطر است که سرزمینشان دارای هزار نهر و رود و هزار دره و هزار کوه مرتفع می باشد". (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،ص 146) "محمد حیات خان افغان گوید : وجه تسمیه شان به هزاره آن است که در عصر سلاطین قدیم زابلستان این قوم سال به سال هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی آن زمان تقدیم می کردند و اهل ایران هزاره را بربری و مملکتشان را ملک بربر گویند"(همان ص 146) موقعیت جغرا فیایی هزاره جات : هزاره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار ، هرات ، از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه و اسفزار، از مشرق به غزنین ، کابل، قلات و از شمال به قطغن و بلخ محدود است. پس از حمله ی عبدالرحمان در حدود سالهای 1892 میلادی و شکست هزاره ها ، اکثر محل سکونت این قوم به سایر طوایف سنی مذهب داده شد. و هزاره ها به خراسان ،ترکستان،بلو چستان ،هندوستان (پاکستان فعلی) مهاجرت کردند.( خاوری محمد تقی، مردم هزاره و خراسلان بزرگ،ص 15) وسعت هزاره جات امروز شاید از 70 هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند . در حالیکه در گذشته تا حدود 200 هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند. در حالیکه در گذشته تا حدود 200 هزار کیلومتر مربع وسعت داشته است مناطقی چون: بهسود مشرقی، خرد کابل، ارغنده، میدان شاه،نرخ، جلریز،تکانه، تمام مناطق وردک ، بعضی از نقاط لوگر ، نقاطی از گردیز ، وزیرستان، زابل فعلی، قلات، مقر، شهر غزنی، قندهار، ارغنداب، خاک ریز، شاه مقصود،بست،گرشک بعضر از ولایت هلمند و فراه، زمین داور، تمام ارزگان ، اجرستان،چوره، نقاطی از هرات،غوریان،قسمت هایی از باد غیس، قلعه نو،برخی از مناطق بدخشان و دره های پنجشیر و...محل سکونت هزاره ها بوده است که در تمام نقاط یاد شده شواهد تاریخی فراوانی داریم. (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،صص211-212) " امروزه قسمت اعظم هزاره ها در بخش مرکزی و کوهستانی افغانستان به سر می برند . شرایط این سرزمین کوهستانی نه فقط از نقطه نظر دفاعی و امنیتی مزیت دارد بلکه بر خلاف نظر آنها که این مناطق را فاقد منابع طبیعی تلقی میکنند، ثروت لقتصادی عظیمی را در خود جای داده است ، چنانکه مهمترین معادن افغانستان مانند آهن،مس،گوگرد و زغال سنگ در هزاره جات قرار گرفته است. به نظر تیمور خانف ، هزاره ها در قرن نوزدهم با استفاده از ابزارهای ابتدایی به طور مرتب آهن، مس، قلع و گوگرد را از این معادن استخراج کرده و مورد استفاده قرار می دادند.بزرگترین منابع زغال سنگ افغانستان(که دومین ماده مهم صادراتی افغانستان بعد از گاز به شوروی سابق بود) در هزاره جات ، یکی در دره صوف و دیگری در حاجی گگ قرار گرفته است. بزرگترین سلسله جبال هزاره جات که ستون فقرات آن را تشکیل می دهد کوههای بابا است . این کوهها در جهت غرب به سمت بامیان کشیده شده و تا 200 کیلومتر امتداد می یابد و از آن جا به سفید کوه ، سیاکوه و تربند ترکستان می پیوندد.حیوانات وحشی گوناگونی در این کوهها زندژگی می کنند مانند: پلنگ، گرگ، خرس وحشی،خوک،آهو هم چنین انواع پرندگان که مشهورتریت آنها کبک دری است و قرنها ست که به خاطر صدای زیبایش در ادبیات فارسی شهرت دارد. اغلب بزرگترین رودخانه های افغانستان مانند هلمند، هریرود،کابل،مرغاب،اندر آبو خاتش رود از کوههای هزاره جات سر چشمه گرفته و از آنجا به سمت شمال ، جنوب یا غرب جریان یافته است . هزاره جات به جز رودخانه ها دارای دریا چه های طبیعی است که جاذبه ی زیادی برای سیا حان دارد. این دریا چه ها اغلب در با میان قرار گرفته و شامل موارد زیر می شود: • بند پنیر • بند بربر • بند امیر • بند چلمه • بند هیبت (داستانهای فوق العاده ای در بارهی این سد های طبیعی روایت شده است) جنگل به معنای واقعی در هزاره جات وجود ندارد این منطقه دارای انواع گوناگون گیا هان و درختان است که مردم محلی هزاره از آنها به عنوان دارو ، هیزم و سایر نیازمندیها استفاده میکند. ویلفرد تسگیر در سفرش به هزاره جات حدود 211 نوع از گیا هان را جمع آوری کرد که در موزه یتاریخ طبیعی انگلستان به نمایش گذاشته شده است. هزاره جات یکی از سرد ترین مناطق افغانستان است، با زمستانهای طولانی که شش ماه طول می کشد، اما در عین حال بعضی از سرسبز ترین نواحی کشور را داردکه مراتع فوق العاده ای فراهم آورده است متا سفانه وجود همین چرا گاهها دلیل تهاجمات متعدد کوچی های افغان به این نواحی بوده است و بسیاری از رویداد های مصیبت بار و دردناک تاریخ افغانستان را با عث شده است. در دهه ی 1890 میلادی ، کو چی ها به حکومت کمک کردند تا هزاره ها را تحت کنترل خود در آورد. ودر مقابل ، چراگاههای هزاره جات به عنوان پاداش در اختیارشان قرار گرفت." (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص99تا 107) تحریف تاریخی از سوی حاکمان: اعمال تبعیض نژادی و مذهبی بیش از دو قرن است که تو سط رژیم های حاکم در افغا نستان به مرحله اجرا گذاشته می شود که در زمان عبدالرحمن و حبیب الله شدت بیشتری گرفت . از زمان امان الله خان مخصوصا از هنگامی که افکار محمود طرزی در میان خاندان سلطنتی جا افتاد، نژاد گرایی برای دولت مردان افغانستان عمده ترین مسئله گردید . و این محمود طرزی بود که برای اولین بار نوشت که پشتو باید زبان رسمی کشور گردد. اما فا جعه ی اصلی برای افغانستان از هنگامی آغاز شد که نادر خان به قدرت رسید . در زمان نادر آرشیو های دولتی برای افراد خاصی از خودشان گشوده شد و آنان در لابه لای آنها به جستجو پرداختند و هر نوع سندی که به نفع شان بود بیرون دادند و ثبت تاریخ نمودند و در عوض تمام اسناد وطن فروشی اجدادشان را نابود کردند، حتی بعضی از کتب کمیاب که جنایت گذشته شان را بر ملا می کرد، طعمه حریق شدند از آن جمله جلد سوم سراج التواریخ بود. بعضی سنگ نبشته ها از جمله "تخت بابر" در کابل که دارای نوشته های تاریخی بود شکسته شد و قطعات ان برای دیوتر ساختمانها به کار رفت . وزیر محمد گل خان مهمند حتی لوحه سنگهای متبرکه را می تراشید و یا می شکست تا نام رجال تاریخی ، اقلیت های قومی از صفحه تاریخ محو شود . زبان دربار زبان رسمی شد و هر کس واژه ی جدیدی برای این زبان می ساخت جایزه دریافت می کرد. اسامی ناریخی بعضی ولایات و مناطق که به زبان فارسی و یا ترکی بودند تغییر یافتند .تصمیم گرفتند که اقلیت های قومی در غفلت و بی خبری و بی سوادی بمانند. ورود دانشجویان غیر پشتون در دانشکده های نظامی و حقوق رسما ممنوع بود. با اینکه مردم جنوبی و مشرقی در وطن خود دارای املاک فراوان بودند تشویق می شدند در شمال کشور اسکان گزینند و بر اساس همین خانواده های زیادی در ترکستان جایگزین شدند و تمام امکانات زراعی را تقریبا به رایگان در اختیارشان می گذاشتند . در حالیکه بقیه اقوام از چنین امتیازاتی محروم بودندف تصمیم گرفتند که مغزهای متفکر اقلیت های نژادی را نابود کنند . بر اساس این نقشه عده ای فقط به جرم آنکه می فهمیدند به شهادت می رسیدند . از جمله نجف بیگ شیر با خانواده اش یک جا شهید شد، براتعلی تاج، چپه شاخ، شعاع و بلخی مسموم شدندو عده ای دیگر سر به نیست شدند. برای آنکه مرکز شکور به دست کوچی ها افتد از هزلره ها روغن کته پاوی (روغن کته پاوی یا روغن شرکت؛ حکومت به بهانه ی اینکه هزاره جات سرزمین روغن زرد است، به تمام مواشی( حیوانات) هزاره ها اعم از شیر ده و غیر شیرده و حتی حیوانات نر و اسب و قاطر و الاغ سالانه مقدار معین روغن حواله کرده بود. انگیزه آن کاملا روشن است ، کسی که نمی توانست مالیات روغن را پرداخت نماید ، زمین و دارایی او به کوچی ها تعلق می گرفت . در حالیکه بقیه ملت افغانستان از پرداخت ان معاف بودند.)می گرفتند و در طول چند سالی که این روغن گرفته می شد خانواده های بسیار به خاک سیاه نشستند و املاک شان توسط کوچی ها گرو گرفته شد . اگر قیام شهرستان نبود فاتحه این مردم خوانده بود . در سال 1309 هجری انجمن ادبی کابل را تشکیل دادند و به دنبال آن انجمن ادبی قندهار، جلال آباد،هرات و... به وجود آمدند. این انجمن ها بر خلاف اسم شان فقط افکار فاشیستی رژیم را تعقیب می کردند . در سال 1316پشتو تولنه تاسیس شد و زبان دربار برای کارمندان دولت اجباری گردید . همین طور انجمن تاریخ به وجود آمد این انجمن ها پولهای هنگفت از بیت المال می گرفتند ، اما فقط به نفع فاشیسم کار می کردند و تحریف بسیار در تاریخ کشور نمودند. در طول چند دهه تلاش دامنه دار بیش از 100 جلد کتاب کوچک و بزرگ منتشر کردند ودر هر کجا که امکان داشت تعمدا تاریخ را تحریف کردند. و به نفع اهداف فاشیستی خود توجیه کردند. عبدالحی حبیبی روزگاری رئیس انجمن تاریخ افغانستان بود و نیز از کسانی است که آرشیو اسناد ارگ شاهی را جستجو می نمود و اسناد خطر ناک آن را نابود می کرد. وی که از قبیله کاکر قندهار است در تحریف تاریخ ید طولانی داشت . بخصوص در توجیهات ناروای تاریخی مانند "پته خزانه" در فارسی به معنای گنج پنهان است که آقای حبیبی و اصحابش دیده اند و دیگران فقط چاپ عکسی آن را روایت کرده اند . در پته خزانه شرح حال 51 تن دانشمند،نویسنده ،مولف،شاعر و شاعره آمده است و کتاب هایی را به این اشخاص موهوم نسبت داده اند . این شعرای پشتون زبان از 100 هجری تا 1100 هجری در افغانستان زندگی می کرده و عده ای از آنها از غور هزاره جات بوده اند. قهرمانانی که در پته خزانه آمده است در هیچ تاریخ دیگر اسم شان ذکر نشده است . حال آنکه قاعدتا لااقل اسم تعدادی از آنها در دیگر کتب تاریخی می باید ذکر می شد. پشتو شناس بنام "مورگسیترنه"در مورد اشعار کهن تذکره مزبور به "پته خزانه" از نظر زبان شناسی و تاریخ شناسی ایرادهایی گرفته است و گفته است که صحت نظریات حبیبی و اصالت این آثار آنگاه مقبول می افتد که نسخه های خطی از لحاظ فیلالوژی بررسی شود. اما حبیبی که در سال 1321 مدعی شد که کتاب قدیمی یافته است تا40 سال دیگر زندگی کرد و در آن مدت طولانی دهها کتاب و مقاله نوشت، اما جریان پیداشدن "پته خزانه" را دیگر متذکر نشد . اصل این نسخه تا کنون هم چنان در پرده ی غیب مانده است. شاید از آن رو گنج پنهان است باید تا ابد پنهان بماند!گویا مولف موهوم آن نیز این مسئله را می دانسته که نام مناسب پته خزانه را انتخاب کرده است. کار اسناد به پته خزانه خاتمه نیافت بلکه"سالوزمه" نسیم ریگستان"تذکره الاولیا"و... نیز جزء کتب جعلی می باشند. " (یزدانی ، حسین علی، پژوهشی در تاریخ هزاره ها، ج1، ص 251تا 267) در این مورد پرفسور عنایت الله شهرانی در مقاله خود به نام "هزاره کیست" می گوید:" در زمان امیر عبدالرحمن خان بسیاری مردم هزاره از ترس کشتارو قتل و عام ها نام و نسب خود را تغییر دادند و از ان است که در مرکز بامیان هنوز مردم به نام های ساختگی حیات به سر می برند." (www.kateb-hazara.net ) دین هزاره ها: اکثریت هزاره ها شیعه مذهب هستند اینکه هزاره ها در چه زمانی به تشیع روی آوردند به درستی مشخص نیست . در این مورد سه نظر وجود دارد: 1. اکثرا معتقدند که هزاره ها در زمان صفوی به مذهب شیعه گرایش یافته اند. 2. برخی معتقدند در زمان غازان خان مغول به تشیع گراییده اند. 3. برخی محققان بر این باورندکه این اتفاق ، در زمان خلافت حضرت علی (ع) افتاده است همانطور که قبلا ذکر شد هزاره ها در مرکز افغانستان زندگی می کنند . در حالیکه در اطراف هزاره جات اکثرا سنی مذهب هستند . چه عاملی باعث شده است که این مردم شیعه شوند و مردمان اطراف که در محاصره ی هزاره جات زندگی می کنند سنی مذهب شوند سوال برانگیز است. تشیع در شرق ایران به ویژه از اوایل قرن دوم هجری طرفداران و پیروان زیادی داشته است که با عث به وجود آمدن نهضت ها و قیام هایی در این مناطق شده است. " علی اکبر تشیید درباره قدمت تشیع در کوهستان غور می نویسد:مرکز شیعیان غور یا مسلمین غور اولین تمرکز شیعه در بلاد غور بوده است.زیرا بین سنوات 35تا 40 هجری مسلمان شده اند و در زمان خلافت حضرت علی (ع) جعده بن هبیره المخزومی که خواهر زاده آن حضرت بود، از طرف وی به حک.مت خراسان منسوب شد .به خاطر رفتار شایسته جعده مردم غور از جان و دل به علی محبت می ورزیدند. امرای غور که وضع را کاملا انسانی می یابند ، بدون جنگ سر به خط فرمان علی گذارده به دین اسلام مشرف شدند. در زمان معاویه . اخلافش دستور داده بودند تا در تمام منابر و مساجد به علی (ع) لعن و نفرین کند این حکم ناروا در تمام سرزمین های اسلامی آن روز اجرامی شد . تنها مردم غور بودند که از دستور معاویه سر پیچی نمودند و هرگز حاضر نشدند به حضرت علی ناسزا بگو یند" (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،صص 73-74) " سرسختی مردم غور در برابر دستور ناروای معاویه در عین حال بر ایشان بسیار گران تمام شد و اینان به اتهام ارتداد درهم کوبیده شدند.چنانچه ابن اثیر می نویسد : دئر سال 45 هجری مردم غور سر به شورش غلیه دستگاه خلافت اموی برداشتند. حکم بن عمر از طرف بنی امیه به کو هستان غور لشکر کشید و مردم آن سامان را که مرتد شده بودند در هم کوبید." ( هما ن ص 75) " شیعه شدن هزاره ها در زمان صفوی را ابتدا"ومبری " در سال 1895میلادی ارائه داد. وی بر آن بود که :" شاه عباس آنها(هزاره ها) را مجبور کرد که مذهب شیعه را بپذیرند" چندی بعد"شرمن" نظریه مشابهی را ذکر کرد . بر اساس یکی از معتبرترین متون تاریخی زمان شاه عباس ، تاریخ امرای عباسی، نوشته ی اسکندر بیگ ترکمن: هزاره ها قبل از زمان شاه عباس شیعه بودند . دو یا سه هزار سرباز هزاره ، تحت فرمان دین محمد خان ازبک در مقابل لشکر شاه عباس جنگیدند". (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، صص 110-111) نظریه ی دوم شیعه شدن هزاره ها در زمان غازان خان در کتاب یزدانی، حسین علی" پژوهشی در تاریخ هزاره ها" جلد اول صص 77-76 این طور آمده است :" دوران سلطنت دوتن از ایلخانان سلطان محمود غازان و سلطان محمد خدابنده نقطه عطفی در گسترش تشیع در ایران و افغانستان می باشد. غازان مغول فرمان روای ایران و افغانستان پس از تشرف به اسلام مذهب تشیع را انتخاب کرد و دستوردادکه در آغاز کلیه فرمانهای دولتی نام اهل بیت اطهار را بکار برند."که در شیعه شدن مردم هزاره جات تاثیر فراوانی داشته است. سابقه ی تاریخی هزاره ها از دیدگاههای مختلف: الف) نظریه بومی بودن هزاره ها: از نظر تاریخی ، ایین بو.دایی حداقل 1500 سال قبل از حمله مغول ها به خراسان " افغانستان امروز" به طور وسیع در جنوب هندو کش حاکم بود، به گونه ای که این آیین سالانه هزاران زائر چینی را به بامیان می کشانید مهم تر آنکه این ناحیه برای چند قرن جایگاه دائمی گسترش نژاد زرد شد. دره بامیان طی قرن اول میلادی یکی از مراکز گسترش بودیسم بود. بامیان در آن زمان بخشی از امپراطوری کوشانی و تحت تاثیر فرهنگ و مذهب بودائی بود(40 تا 32 میلادی) کوشانی ها اصولا جزو قبایل "ستی" بودندودر منطقه ای به امتداد کاشغر تا شمال"دریای بلخ" به سر می بردند، شرقی ترین قبایل "ستی" یوچی نامیده میشدند. کوشانی ها از میان یو چی ها بر خاسته بودندو به دنبال جنگهای قبیله ای به سرزمین های جنوب آمودریا کشانده شدند. اگرچه امپراطوری کوشانی ها در 220 میلادی در شمال هندوکش از هم پاشید، اما کوشانیان تا سال 425 میلادی در جنوب هندوکش به فرمانروایی خود ادامه دادند. بودیسم در قرن سوم پیش از میلاد توسط راهبان بودائی به نواحی جن.ب کوه های هندوکش عرضه شده بود. با توجه به سکه های پیدا شده در بامیان، نقاسی های روی دیوارهای معبد و اطراف تندیس های بودا ، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرین شاهان کوشانی و هم چنین شکل فیزیکی تندیس ها می توان چنین نتیجه گرفت که ساکنان این منطقه تا حدود 2300 سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی صورت بوده اند که هزاره های امروز هستند . بدین ترتیب چهره مغولی ساکنان هزاره جات را مدت ها پیش از حمله چنگیز و امیر تیمور که ظهور آنها در صحنه تاریخی نسبتا جدید است ، جستجو کرد. یفتلی ها از سال 425-426 میلادی ، جانشینان امپراطوری کوشانی نیز به قبایل ستی با همان ترکیب فیزیکی و چهره تعلق داشتند ، تاثیر یفتلی ها را تا زمان پیدایش کلمات ترکی در هزارگی می توان دنبال کرد. البیرونی رد پای یفتلی ها را تا ترک های تبت باز می گرداند و اولین فرمانروای این سلسله - که بیش از شصت فرمانرواداشته است- "برهاتگین " یا "بره تگین" می شناسند. آخرین حاکمان تاگین"تگین" غزنوی ها بودند که در حدود هزار سال پیش در غزنی حکومت کردند. پس از یفتلی ها ، نواحی جنوبی آمو دریا تحت فرمان سلسله های ترک آسیای مرکزی و شرقی در آمد که پیش از هزار سال بر آن جا حکومت کردند.ومسلما طی این دوره ، هزاره جات امروز تا حد زیادی از این مردمان فاتح نیز تاثیر پذیرفت. بنابراین مدتها پیش از ظهور مغول ها، ساکنان هزاره جات امروز در معرض تاثیرات اقوام قدیمی تر و ترک زبان با ویژگی های فیزیکی شبیه مغول ها قرار گرفتند."( www. Kateb-hazara.net) " ژرفیریر" محقق فرانسوی نظریه اش این است که هزاره ها ساکنین اصلی این سرزمین می باشند و در زمان اسکندر مقدونی در محلی زندگی می کنند بوده اند."فیریر" برای اثبات مدعای خود از نوشته های مورخ یونان "کورتس" دربارهی حملات زمستانی اسکندر مقدونی به مناطق مرکزی افغانستان استفاده می کند" (اخلاقی،محمد اسحاق، هزاره ها در جریان تاریخ ج 1، ص 38)فیریر با استناد به گزارشهای جنگی سعی می کند ثابت کند مردمان وصف شده در آنها نیاکان هزاره های کنونی بوده اند". (موسوی، سید عسکر، هزاره های افغانستان، ص 38) دکتر موسوی بعد از تحقیقات در زمینه منشا بومی هزاره ها به این نتیجه می رسد که هزاره ها یکی از قدیمی ترین ساکنان این منطقه هستند و نیاکان هزاره ها به ساکنان ترک آسیای مرکزی و شرقی که بیش 2300 سال پیش از 2300سال پیش از شمال و جنوب هندوکش به نواحی موسوم به هزاره جات کنونی مهاجرت کرده بودند ، باز می گردد . گفته های آقا یموسوی بیانگر آن است که ورود ساکنا ترک اسیای مرکزی از قبل شمال و جنوب هندوکش به هزاره جات امروزی سیصد سال قبل از میلاد بوده است. پروفیسور عنایت الله شهرانی در یکی از آثار خود بنام "تاریخچه نژاد ها و اقوام در افغانستان " میگوید « ترک ها در افغانستان یک قسمت اعظم ملیت ها را تشکیل میدهند و موجودیت ترک در افغانستان بدو قسمت شناخته میشود: اول - ترک هاییکه از آغاز در صفحات مختلف مخصوصآ در شمال کشور زیست داشتند . دوم - ترکانی که پیش از میلاد مسیح و قبل از اسکندر در افغانستان کنونی حیات بسر میبردند و ترکان مرکزی دست کم صد ها سال پیش از میلاد از ترکستان شرقی و ختائیستان آمده اند. چنانچه اکثر مورخین خاصتآ مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ گفته ما را تآیید مینمایند،جواهر لعل نهرو در صفحه 171 جلد اول کتاب مشهور خود به نام" نگاهی به تاریخ جهان " می گوید: " مردمان آسیای مرکزی به نام باکتریائی ها، سکاها، هون ها، اسکوت ها، ترک ها، کوشانی هاو یفتلی ها" نامیده می شدند که قبل از میلاد بار ها به اروپا و سراسر آسیا پراکنده شده اندو هجوم برده اندو این به خاطر تاراج نبوده بلکه برای به دست آوردن زمین های قابل سکونت و اقامت بوده است . قبایل آسیای مرکزی در آن زمان زراعت پیشه و دارای حیوانات اهلی بودند.زراعت پیشه ها متو طن و مالدارها متحرک بودند" (www. Kateb- hazara.net) ب) هزاره ها باز ماندگان مغولهایند: در قرن نوزدهم زمانیکه اروپائیها به افغانستان آمده بودند در میان قیافه قفقازی ها ، قیافه ی مغولی نیز مشاهده کرده بودند. این فکر که هزاره ها هز بقایای چنگیز خان است از همین دوران سر چشمه میگیرد. در حقیقت این نظریه در میان نویسندگان غربی مانند مونت استوارت ایلفینیسیون، ارمینیوس وامبیری، فراسیر تایتلیر، هاتچیر، برنز مشهور است . بلیو از همه بیشتر اصرار می ورزد که هزاره ها از بقایای لشکر چاگهاتای که توسط مانگوکا بخاطر پشتیبانی از هلاکوخان اعزام شده بود . او می گوید که این گروه توسط نوه او نیکو در آیوکلن به قسمت فعلی که هزاره ها در آنجا زندگی می کنند فرستاده شده بود. این نظریه از طرف پطروشفسکی نیز مورد تایید قرار گرفت . او می گوید هزاره ها از بقایای نیکودری مغولها ست . او در ادامه ی نظر خویش می افزاید : بسیار آسان است که ثابت شود هزارهائیکه در ایران و سرزمینهای اطراف آن زندگی می کنند از بقایای سر بازان مغول است که بعد از هر پیروزی براتیشان مشکل بود که آنجا را ترک کنند." (www. Kateb- hazara.net ) " ظاهرا اولین کسی که نوشته هزاره ها از بقایای سپاهیان مغول هست . ابولفضل دکنی مورخ عصر اکبر شاه بوده است. او در اکبر نامه می نویسد: هزاره ها از سپاهیان منکوقا آن نوه چنگیز خان است. بعد ازاو عده ی زیادی از مورخین ، جغرافیدانان و سیا حاناز او پیروی کرد، و همان سخن را تکرار کرد". (یزدانی حسین علی ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها،ج1،ص 156) " خاورشناسان فرانسوی این نظریه را که هزاره ها ااز بقایا ی شپاهیان مغول میباشند را عموما رد کرده اند. اما خاورشناسان انگلیسی بر عکس آن را تائید کرده اند. با توجه به این نکته که انگلیسی ها در زمان تسلط شان بر هند نظر استعماری داشتند و با هر وسیله ممکن می خواستند که زمینه نزاع های قومی و مذهبی را در میان مردم فراهم کنند پس نمی شود به قول آنها چندان اعتماد نمود." (همان صص 155-156) این مورخان در عمل نتوانستند نظریات خود را ثابت کنند به طور مدلل و با سوابق تاریخی که نشان دهد هزاره ها بازماندگان مغول ها هستند . ج) هزاره ها نژاد مختلط دارند: این نظریه اولین بار از طرف "ایس چورمان" مطرح شده است . به عقیده وی هزاره ها ترکیب مغول، ترک، تاجیک و...است. (www. Kateb- hazara.net ) تیمور خانف نیز عقیده دارد که هزاره ها از ترکیب سربازان مغول، ترکمن،و تاجیکان محلی است، طبق نظرتیمور خانف سربازان مغول با خانم های تاجیک ازدواج کرده اند که هزاره های امروزی به وجود آمدند. (www. Kateb- hazara.net ) بر اساس نظریه "اچ،اف،شرمن" نام هزاره طی قرن چهاردهم هم چنان برای اشاره به صحرانشینانی به کار می رفت که در جنوب شرقی ایران و جنوب غربی افغانستان به سر می بردند. این نام، دیگر گروههای قومی نطیر نیکودری ها،نوروزی ها، جرمایی هاو حتی افغان ها را نیز شامل می شد . هزاره دیگر به گروه قومی - نژاد یا قبیله ی خاصی اطلاق نمی شد بلکه به عنوان یک اصطلاح اجتماعی به کار می رفت، بعضی از این صحرا نشینان طی دوران امیر تیمور و بابر به سمت شرق مهاجرت کردند. عده ای چون نیکودری ها به سمت غور رفتند و برخی با حرکت در امتداد رود هیرمند به سمت کوههای غربی کابل ( هزاره جات) عزیمت کردند و بدین ترتیب در زمان سلطنت بابر بود، که مردمی با عنوان هزاره شکل گرفت. (www. Kateb- hazara.net ) کاکر، نیز یکی از طرفداران نظریه ی اختلاط نژادی هزاره ها است . کاکر معتقد است در طی قرنهای سیزدهم تا شانزدهم یک گروه قومی جدیدی به نام هزاره شکل گرفته اند. سربازان مغول با زنان بومی بربر تاجیک نواحی مرکزی افغانستان و اطراف آن ازدواج کردند و باعث به وجود آمدن گویش های فارسی جدیدی شد که هزارگی نام گرفت، زیرا خویشاوندی با تاجیک های دارای منشا ایرانی و فارسی گوی بر زبان این تازه واردان تاثیر گذاشت . مارک گوکی یکی از طرفداران نظریه ی اختلاط نژادی هزاره ها چنین اظهار عقیده میکند:" طرح مجدد فرضیه ی منشا اختلاط قومی هزاره های معاصر با توجه به این واقعیت های عینی و متقاعد کننده ، قابل قبول به نظر می رسد . امروزه فرضیه ی نسب خالص مغولی هزاره ها یا دید گاهی که آن را مردمان نخستین هزاره جات می داند، قابل دفاع نیست ، اگر چه این نظریه ها هنوز در رساله نسبتا جدی مطرح هستند "24 نظریه اختلاط نژادی هزاره ها در حالیکه معقول تر از دو مورد قبل به نظر میرسد،ناقص م ومبهم است. از یک طرف می توان چنین نظریه ای را تقریبا در تمام گروههای قومی جهان تعمیم داد. از طرف دیگر ، هویت و نقش نژادهای مختلفی که به عنوان منشا تشکیل هزاره ها ارائه گردیده است، به وضوح مشخص نشده است. نتیجه: در این تحقیق درباره ی جغرا فیای هزاره جات صحبت کردیم و شاهد بودیم که همیشه بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم حدود هزاره جات در حال تغییر و تحول بوده و نمی توان به طور دقیق مرز معینی را مشخص کرد . سپس در مورد پیدایش اصطلاح هزاره تو ضیحاتی ارائه نمودیم و به این نتیجه رسیدیم که در طی دو قرن اخیر این واژه به طور کلی و عام مورد استفاده قرار گرفته است، در مورد دین هزاره ها که چند نظریه وجود داشت در مورد شیعه شدن هزاره ها ، طبق اسناد و مدارک تنها مردمانی بودند که در زمان معاویه حضرت علی (ع) را در منابر لعن نکردند، مردم غور بودند.-می توان گفت از همان دوران اولیه اسلام این مردمان شیعه بودند- در مورد تحریف تاریخ از سوی حاکمتن وقت نوشتیم که چگ.نه در صدد نابود کردن هویت و تاریخ این قوم هستند، که نمونه ی بارز آن را می توان در از بین بردن لوحه های قدیمی، سنگ قبرها، تراشیدن صورت بیشتر مجسمه ها و نقاشی هایی که از زمان های قدیم به یاد گار مانده اند، منفجر کردن بت های بودا در بامیان، تحریف تاریخ در کتاب های تاریخی که بازتاب این اطلاعات نادرست را میتوان دئر کتابهای نویسندگان خارجی که اصلا به هزاره جات نیامده اند مشاهده نمود. در مورد منشا پیدایش هزاره ها سه نظریه را مطرح کردیم ، و به این نتیجه رسیدیم که دو نظریه ی هزاره ها بازماندگان مغول ها هستند و هزاره ها یک نژاد مختلط هستند فاقد اعتبار علمی هستند و ناقص میباشند، با سنجش اطلاعات به دست آمده به این نتیجه رسیدیم که هزاره ها قدیمی ترین ساکنان منطقه هستند . تاثیر مغول ها و ترک ها بر آنان را نمی توان انکار کرد، اما چنین چیزی منحصر به هزاره ها نیست ضمن اینکه در دوران های اخیر نیز اتفاق افتاده است . فهرست منابع: 1. اخلاقی،محمد اسحاق "هزاره ها در جریان تاریخ" جلد اول-دوم،انتشارات: شرایع،قم،1380 2. پولادی،حسن"تاریخ هزاره ها"عرفان،تهران،1381 3. خاوری،محمد تقی"مردم هزاره و خراسان بزرگ"عرفان،تهران،1385 4. دولت آبادی،بصیر احمد"هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت"عرفان،تهران، 1380 5. غبار،میر غلام محمد "افغانستان در مسیر تاریخ"جلد اول، نهضت،قم،1375 6. فرهنگ،میر محمد صدیق" افغانستان در پنج قرن اخیر" جلد اول،اسماعیلیان،قم،1371 7. لعلی،علیداد"سیری در هزاره جات"احسانی،قم،1372 8. موسوی،سید عسکر"هزاره های افغانستان"مترجم؛اسدالله شفایی،اشک یاس،قم،1387 9. موسیو گورا و مادام گوراو پرفسورهاکن"آثار عتیقه بامیان در هزارستان"مترجم؛احمد علی خان،اسماعیلیان،قم،1381 10. نایل،حسین"ساختار طبیعی هزاره جات"سلسال،قم،1381 11. نبی،متقی"سراج" مرکز فرهنگی نویسندگان افغانستان،سال دوم،شماره 7،فرانشر،قم،1375 12. یزدانی،حسین علی"پژوهشی در تاریخ هزاره ها" جلد اول، محمد امین شریفی،قم،1372 13. یزدانی،حسین علی"پژوهشی در تاریخ هزاره ها" جلد دوم، محمد امین شریفی،قم،1373 14. تصاویـری که اسـرار رادار را فـاش می کنـد !
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:قرن 21 ,قرن طلایی ,پیدایش کاینات,کهکشان ما , میظومه’ شمسی ,زمین انفجار آسمانی, توسط سخی
|
جهان ما در عصر جدید ( قرن طلایی ۲۱ ) قرار گرفته است. برای انسانها جای بس افتخار است که در سدهء که گذشت، اختراعات، انکشافات و پیشرفتهای بخش های علمی و تخنیکی چندین برابر رکورد های قرون قبلی را بخود احتصاص داد . هر گاه صرف از دستاورد های علم نجوم و مسایل مربوط به کائنات در سدهء گذشته نهایت مختصر یا آوری بعمل آید، مشاهده میگردد که بینش انسان قادر گردیده تا عکس مطالبیکه در مورد تاریخچه، موقعیت و ساختمان زمین در کتب قدیم تذکار رفته اکنون با اسناد و محاسبات نهایت دقیق توسط دستگاه های بزرگ و حساس به اثبات رسیده که زمین تقریبأ مدور ما مرکز نظام خورشیدی نه بلکه یکی از سیارات این نظام را تشکیل داده ولی بمقایسه کائنات کوچکتر از یک نخود در میان آب بحر است. بر علاوه از پیدایش انسانهای اولی نه در حدود کمتر از هفت هزار سال بلکه در حدود ۷۰۰ هزار سال میگذرد.
جالبترین اطلاعات تازهء که توسط تلسکوب هابل ( Hubbel)" این تلسکوب در سال ۱۹۹۰ توسط فضا پیمای دسکوری ( Discovery) در مدار زمین قرار گرفت " مخابره شده، بعد از ارزیابی همه جانبه و دقت لازم بما می آموزد که از پیدایش کائنات در حدود ۱۶ ملیارد سال از پیدایش منظومه شمسی ما در حدود ۶ میلیارد سال و از پیدایش زندگی در روی زمین در حدود ۳ میلیارد سال می گذرد، چنانچه از پیدایش ماهیان در حدود ۴۵۰ میلیون سال، پیدایش خزندگان۱۸۰ میلیون سال و از پیدایش پستانداران در حدود ۱۶۰ میلیون سال از پیدایش میمونهای آدم نما بین ۳ تا ۴/۵ میلیون سال، از پیدایش نخستین انسانها یک و نیم تا سه میلیون سال میگذرد.
برعلاوه دراثرتحقیقات متداوم معلوم گردیده که کهکشان ما که منظومه شمسی و زمین بدان تعلق دارد تنها یکی از ۵۰ میلیارد کهکشان جهان آفرینش بوده و این کهکشان به تنهایی دو صد میلیارد خورشید دارد که خورشید ما فقط یکی از آنها و آنهم نه از بزرگترین آنهاست، وسعت همین کهکشان ما در حدی است که اکر فاصله زمین از خورشید تنها یک ملی متر فرض شود قطر این کهکشان به ۶۳۰۰ کیلو متر مربع بالغ میشود. حدود گسترش این کائنات تا آنجا که محاسبه آن با وسائل و ضوابط علمی کنونی امکان دارد ۱۵ تا ۲۰ ملیارد سال نوری است، یعنی سالیکه هر ثانیه آن مفهوم ۳۰۰ هزار کیلو متر و هر ساعت آن مفهوم یک میلیارد متر را دارد . این تلسکوب بطور شگفت آوری در روز ۱۶ اکتوبر ۱۹۹۴ تصویری از انفجار آسمانی در کهکشان واقع ۵۰۰ میلیون سال نوری از زمین ما دریافت داشت که طبق محاسبات کارشناسان ناسا ( Nasa) ذرات ناشی از آن به سرعت ۳۲۰ هزار کیلو متر در ساعت پراگنده شده اند تا تولد چند میلیارد خورشید تازه را بدنبال بیاورند
|
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |